۱۳۹۴ آبان ۱۷, یکشنبه

شرم و حیا، ظلم است. خجالت نکشیم.

از حدود ۴سالگی پسرک را با بدنش و تفاوت آن با بدن دختران، و نیز خصوصی بودن آن اشنا کرده بودم.
حدودا هفت ساله شده بود که چند روزی مکرر در مورد نحوه به وجود آمدن بچه، سوال می کرد. یک روز چند ساعتی در اینترنت چرخیدم تا یک کتاب کوتاه که با نقاشی های کودکانه نحوه به وجود آمدن بچه را توضیح داده بود پیدا کردم. (متسافانه الان فابلش را پیدا نکردم) با هم کتاب را خواندیم. کمی خجالت می کشید، اما همه سوالاتش پاسخ داده شد و دیگر هیچ وقت درباره این موضوع از من سوالی نکرده بود، تا همین چند روز پیش.

ده ساله شده است، و مدتی بود سوالاتی مستقیم در خصوص سکس می پرسید. سوالاتی خیلی دقیق و با جزییات بیشتر. سوالاتی مانند اینکه آدمها چند بار باید این کار را بکنند؟ آیا فقط برای بچه دار شدن است؟ آیا لذت بخش است؟ من چرا نمی توانم داشته باشم؟ چه زمانی من می توانم ازدواج کنم؟ و امثال اینها..
چند باری پاسخ دادم ولی دیدم کنجکاوی اش پایان نمی گیرد و از من اجازه گرفت که در اینترنت جستجو کند. گفتم که نه این کار را نباید بکند. و دو روز به من وقت بدهد تا برایش منبع مناسبی پیدا کنم.

جستجوهایم من را به کتاب It is so Amazing رساند. کتابی مناسب کودکان ۷-۱۰ سال که جلد دوم از یک مجموعه سه جلدی بود. جلد اول برای کودکان ۴-۷ سال و جلد سوم برای کودکان بالای ده سال طراحی شده بود.
جلد دوم و سوم را خریدم، اما فقط جلد دوم را در اختیارش گذاشتم. کتابی هفتاد صفحه ای بود که از تغییرات بدن در سن بلوغ آغاز می شد و با توضیح تمام سیستم جنسی زنانه و مردانه و توضیح انواع گرایشهای جنسی و انواع خانواده ها ادامه پیدا می کرد.عاشق شدن، کشش جنسی، نحوه ابراز محبت( اینکه رفتار عاشقانه فقط سکس نیست) سن مناسب سکس، خصوصی بودن بدن، خودارضایی، احترام به خواسته طرف مقابل، راههای پیشگیری از بارداری، تا نحوه بارداری و رشد جنین و متولد شدن کودک در آن به وضوح، روشن، کوتاه و ساده توضیح داده شده است.

کتاب را یک نفس خواند، دو ساعت طول کشید. در تمام این مدت با هیجان و بدون خچالت با من حرف می زد. و یافته هایش را با من به اشتراک می گذاشت:
مامان می دونستی در بدن زنها یه egg وجود داره که اگه هرماه استفاده نشه با خون خارج میشه!
وای مامان ببین اندازه egg در برابر sperm چقدر بزرگتره!! ها ها نگاه کن اونی یکی ها نتونستن وارد egg بشن و دارن بای بای می کنن.
مامان میدونستی میشه یه کاری کرد که اینترکورس داشت ولی بچه دار نشد!
میدونستی ....
و من با دقت گوش می کردم و میگفتم : چه جالب! بله درسته! چه بامزه و ...


در تمام طول آن دو سه ساعت داشتم فکر می کردم حتی تصور اینکه چنین گفتگویی با والدین خودم داشته باشم برایم ممکن نیست. ولی چه راحت و ساده می توان با موضوعات به شکل علمی برخورد کرد.
به این فکر می کردم که چقدر همه ما از ندانستن اطلاعاتی به این سادگی ضربه خورده ایم و زندگی خیلی از زنان و مردان ما تا همیشه تحت تاثیر این ندانستن قرار گرفته است، و چه آسیب های جبران ناپذیری به خودمان و دیگران وارد کرده ایم.
...
پسرک تمام سوالاتش پاسخ داده شد. و از خواندن کتاب خیلی راضی بود.
پرسیدم هنوز چیزی هست که بخواهد بداند؟ گفت نه. گفتم هر سوالی داشت باز با خودم مطرح کند.

از آن روز دیگر هیچ سوالی نپرسیده است، اما می دانم دارد به بلوغ نزدیک می شود ، قطعا مجددا به سراغم می آید با سوالاتی جدید تر. جلد سوم کتاب را برای همین خریدم. در آن جلد همان موضوعات اینبار با توضیحاتی بیشتر و مفصلتر مطرح شده اند.

پی نوشت:
خوشبختانه این کتاب به فارسی هم ترجمه شده است و  با عنوان «بچه ها از کجا می آیند» به راحتی قابل دانلود است.
اما متاسفانه در این ترجمه عکسهای بسیار جذاب و کودکانه کتاب وجود ندارد و از شوخی های با مزه میان پرنده و زنبور هم خبری نیست.